گلستان- کتابداران گلستانی بانی شکلگیری پروژه فرهنگی صلح محور «هزار درنای ایران» که پس از اجرای موفق، شاهد بازخوردهای بینالمللی متعددی بودند، عنوان کردند که این طرح موفق شد نام ایران و پیغام
صلح و دوستیرا از کتابخانههای ایران به دنیا منتقل کند.
سرویس استانهای
خبرگزاری کتاب ایران(
ایبنا) - سید حسن حسینی نژاد:در فراخوانی و به همت و همکاری کتابخانههای عمومیحافظ و بشارت شهرستان گرگان، پروژه «هزار دُرنای ایران» باهدف ساخت هزار دُرنای کاغذی توسط اعضای کودک به مناسبت روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه و با آرزوی صلح پایدار بهخصوص برای کودکان در فلسطین و لبنان و نیز با دعوت به مشارکت کتابخانههای عمومیاز سراسر کشور در آبان ماه سال جاری منتشر و اجرایی شد.
در این پروژه بیش از ۳۰ کتابخانه از سراسر ایران مشارکت کردند و کودکان عضو آنها پیام و آرزوی صلح در جهان و پایان بمبها و جنگها بهویژه در خاورمیانه را با ساخت هزار دُرنای کاغذی مثل «ساداکو ساساکی»، به گوش تمام مردم دنیا رساندند.
ایدهپردازی این پروژه صلح محور را منیره شاکری فر و محمد نوری، کتابداران این دو کتابخانه عمومیدر استان گلستان بر عهده داشتند؛ گزارش مفصل این پروژه، در دومین شماره از چهارمین جلد خبرنامه ایفلا؛ با نام انسولیب در دسامبر ۲۰۲۴ به چاپ رسید که مورد استقبال جهانیان قرار گرفت. گفتنی است که این دو کتابدار در زمینه کتابخانههای عمومیدارای چندین عنوان مقاله علمیو پژوهشی هستند که در همایشهای مختلف ملی و بینالمللی از جمله کتابخانههای عمومیو کسبوکارهای کوچک؛ طراحی و توسعه کتابخانهها و فلسفه کودک در کتابخانهها موردپذیرش بهمنظور ارائه سخنرانی قرارگرفته است.
به همین بهانه با منیره شاکری فر و محمد نوری، کتابداران کتابخانههای عمومیحافظ و بشارت شهرستان گرگان به گفتوگو نشستیم و آنها در خصوص نحوه شکلگیری این ایده و اجرایی شدن آن و نیز پیامدهای آن مطالبی خواندنی را عنوان کردند که در ادامه ازنظر مخاطبان میگذرد.
-ایده «هزار دُرنای ایران» چگونه شکل گرفت؟
محمد نوری:ما دغدغه بچهها راداریم و از هر فرصتی استفاده میکنیم تا جهان را جای شادتری برای بچهها کنیم. اینکه در دنیای امروز خشونت همیشه وجود داشته انکارناپذیر است اما ما برای اینهمه خشونت و رنج و دردی که بچهها را احاطه کرده باید کاری کنیم. برای همین سراغ جنگ و بچههای بیگناه جنگزده رفتیم.
منیره شاکریفر:از طرف دیگر خبرهای تلخ و غمبار بمباران و جنگ در فلسطین و غزه ما را خیلی غمگین و افسرده کرده بود. دلمان میخواست که بتوانیم در فضای کتابخانه و جایگاه یک کتابدار که ازقضا در خاورمیانه هستند، در این مورد واکنشی نشان بدهیم.
دیدن «روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه» در تقویم، جرقه اولیه این برنامه را در ذهنمان روشن کرد. تصمیم گرفتیم با کمک گرفتن از یک خانم معلم دلسوز که عضو کتابخانه هستند و مشارکت دانشآموزان کلاسش این برنامه را شکل بدهیم. از طرف دیگر به این موضوع ایمان داشتیم که برای داشتن جهانی بهتر باید کودکانی بهتر تربیت کنیم.
-پس از پخته شدن ایده، اجرا به چه صورت شکل گرفت و بهپیش رفت؟
منیره شاکری فر:قسمت مهم کار «انتقال محتوا» به بچهها بود. ما با استفاده از فرم قصهگویی، کتاب «ساداکو و هزار درنای کاغذی» را برای بچهها توسط قصهگوی حرفهای خانم راحمه شهریاری، قصهگویی کردیم و برای تفهیم بهتر موضوع، فیلم مستند کوتاهی هم قبل از شروع قصه برای بچهها پخش کردیم.
ساداکو یک دختر ژاپنی متولد هفتم ژانویه ۱۹۴۳ است که موقع بمباران هیروشیما ۲ ساله بود. وقتی بمب به هیروشیما برخورد میکند از پنجره خانه به بیرون پرت میشود و مادرش که با وحشت به سراغش رفته بود میبیند که سالم است، اما قرار گرفتن در معرض تشعشعات باعث مبتلا شدن ساداکو به لوسمییا همان سرطان خون میشود.
پزشکان پیشبینی میکنند که او حداکثر یک سال زنده است و باید مدتی توی بیمارستان بستری بشود. ساداکو در بیمارستان با یک افسانه ژاپنی آشنا میشود که اگر کسی هزار درنای کاغذی بسازد هر آرزویی داشته باشد برآورده میشود.
برای همین ساداکو تصمیم گرفت «هزار درنای کاغذی» بسازد؛ ساداکو در حالی توی سن ۱۲ سالگی میمیره که فقط توانسته بود ۶۴۴ درنا را بسازد؛ اما این پایان رؤیایش نبود و همکلاسیهایش ۳۵۶ درنای کاغذی دیگر ساختند تا تعدادشان به همراه درناهای ساداکو به هزار رسید و بعد همه آنها را به همراه ساداکو به خاک سپردند.
اتفاقی که برای ساداکو افتاد باعث شد «درنا» به یک نماد صلح تبدیل بشود و مجسمه ساداکو در هیروشیما و خیلی جاهای دیگر ساخته بشود و هرسال در سالروز مرگ او از سراسر دنیا برای ساداکو هزار درنای کاغذی با آرزوی صلح در تمام جهان ساخته میشود.
محمد نوری:ما هم تصمیم گرفتیم همین کار را انجام بدهیم و بخشی از برنامه ساخت درنا با روش اوریگامیتوسط بچهها باشد اما برای اینکه بتوانیم هزار درنا بسازیم نیاز به مشارکت بیشتری داشتیم.
پس اول تصمیم گرفتیم با کتابخانههای عمومیدر فلسطین یا لبنان بهصورت وبینار ارتباط بگیریم. پیامهایی ارسال کردیم اما متأسفانه در آن روزهای بحبوحه جنگ و بمباران همه آنها یا تعطیل بودند یا خرابشده بودند و یا تبدیل به پناهگاه شده بودند.
البته همه آنها برای ما آرزوی موفقیت داشتند و خیلی خوشحال بودند که ما بهعنوان یک کتابخانه به یادشان بودیم و خواستیم برای امید و آرزوی صلح کاری انجام بدهیم. در گام بعدی ما برای اینکه بتوانیم به ساخت هزار درنا برسیم سراغ کتابخانههای شهرها و استانهای مختلف در ایران رفتیم. به همه پیام و محتوای برنامه را ارسال کردیم تا در صورت موافقت با ما همراهی کنند و خوشبختانه از شمال تا جنوب ایران بیشتر از ۳۰ کتابخانه بهصورت داوطلبانه با ما همراه شدند و اینگونه شد که پیام
صلح و دوستیما از شهر گرگان و کتابخانه ما به تمام ایران با هزار درنای کاغذی پرواز کرد.
-خروجی نهایی و بازخوردهای درونسازمانی، استانی و ملی چطور بود؟
منیره شاکری فر:بازخوردها و واکنشها به خبر، عکسها و کلیپهای منتشرشده از این برنامه در پیامرسانهای داخل سازمانی بسیار تشویقکننده بود و این برنامه بهعنوان یک برنامه ویژه خلاقانه در سازمان منعکس شد.
محمد نوری:از روزنامهها و رسانههای استانی گرفته تا در همین بهمنماه سال جاری مطلبی از برنامهها در روزنامه کشوری جام جم در صفحه ضمیمه قفسه کتاب منتشر شد. در مجموعه بازخوردهای خوبی را شاهد بودیم.
-ما شاهد بازتاب بینالمللی این رویداد صلح محور بودیم، بازخوردهای جهانی به چه شکل بود؟
منیره شاکری فر:فدراسیون بینالمللی انجمنها و مؤسسات کتابداری ایفلا که در حوزه کتابخانه و کتابداری فعالیت میکند ارگانی مستقل، غیردولتی، بینالمللی و غیرانتفاعی است که هدفش ارتقای تفاهم بینالمللی، همکاری، گفتوشنود، پژوهش و توسعه در همه زمینههای کتابداری و کتابخانهها در سرتاسر جهان است.
یکی از شاخههای «ایفلا» با نام «انسولیب»، فعالیتها و دستاوردهای کتابخانههای حامیتوسعه پایدار و محیطزیست را بررسی میکند و بستری برای ارائه داستانها، رویدادها یا پروژههای جالب از کتابخانههای سراسر جهان فراهم میکند که از تعهدی سبز و پایدار پیروی میکنند.
به همین دلیل ما گزارشی از این برنامه را که با مضمون «ترویج گفتمان صلح که در روز جهانی علم در خدمت صلح و توسعه» انجامشده بود را برای خبرنامه سالانه انسولیب ارسال کردیم و خوشبختانه گزارش ما از میان گزارشهایی که از سراسر جهان برای چاپ در خبرنامه این سازمان جهانی ارسال میشود موردپذیرش قرار گرفت و در دومین شماره از چهارمین جلد خبرنامه ایفلا؛ انسولیب در دسامبر ۲۰۲۴ به چاپ رسید.
محمد نوری:طبق بررسیهای انجامشده اولین بار است که گزارشی از فعالیت کتابداران ایرانی در این خبرنامه چاپ میشود و برای ما واقعاً باعث افتخار بود که نام ایران و پیغام
صلح و دوستیرا از کتابخانههای ایران به دنیا منتقل کردیم و توانستیم رسالت کتابدار و کتابخانه را در این زمان و تا جایی که توانش را داشتیم به انجام برسانیم.
به گزارش ایبنا، قصه هزار درنای ایران به همت منیره شاکری فر و محمد نوری دو کتابدار کتابخانههای بشارت و حافظ گرگان در دومین شماره از چهارمین جلد خبرنامه ایفلا؛ انسولیب در دسامبر ۲۰۲۴ به چاپ رسید.
منیره شاکری فر، متولد ۱۳۶۲ در گرگان، دانشآموخته کارشناسی ارشد کتابداری است. وی ۱۶ سال سابقه کار در کتابخانههای عمومیرا دارد که از این ۱۶ سال، حدود ۱۳ سال مسئولیت کتابخانه را بر عهده داشته و بارها در کنار همکارانش با قلمیکردن مقالاتی، در همایشهای مختلفی حضور پیداکرده است.
محمد نوری، متولد ۱۳۶۵ در گرگان و دانشجوی کارشناسی ارشد مطالعات کتابخانههای عمومیاست و از او در نشریات مختلف اشعار و مقالاتی منتشرشده است.
بهمن ناور مطلق گفت: جایزه ادبی جلال به بخش نقد توجه کافی نداشت در صورتی که اگر نقد نباشد ساحت خلق نیز ناقص میماند، باید شکاف میان نقد و خلق پر شود تا بتوانیم یک جامعه منسجم و پیشرو از نظر فرهنگی داشته باشیم.
سرویس ادبیات
خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) -سمیه خاتونی: بهمن نامور مطلق، نشانهشناس ایرانی و استادیار گروه فرانسه دانشگاه شهیدبهشتی است. او پس از سپری کردن دوره کارشناسی مترجمیزبان فرانسه، برای ادامه تحصیل به فرانسه عزیمت کرد و دکتری خود را در رشته ادبیات تطبیقی گرفت. او از سال ۱۳۸۱ تا سال ۱۳۸۸ دبیر و معاون پژوهشی فرهنگستان هنر بود و هم اکنون معاون پژوهشی خانه هنرمندان ایران است. از این استاد ادبیات، حدود ۳۸ عنوان کتاب تالیفی و ۱۶ عنوان ترجمه منتشر شده است. کتاب «دیرش روایی» از این نویسنده در هفدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد، در بخش نقد ادبی به عنوان اثر شایسته تقدیر انتخاب شد. در گفتوگوی پیش رو، خبرنگار
ایبناپرسشهای خود را درباره این کتاب و مباحثی که در آن طرح و گسترده شده است، با نویسنده اثر مطرح کرده است.
وجود این کتاب در حوزه نقد ادبی قابل تامل است از این منظر که نظریههایی روایی متفاوتی در حوزه زمان در روایت وجود دارد و نیاز آن حس میشد که کتابی در جمعبندی این آراء در این زمینه برای پژوهشگران کمک کننده باشد. با این وصف سوال اولم این است که در کتاب حاضر، کدامیک از رویکردهای زمانی در بستر کیفی و کمیرا مورد مطالعه قرار دادهاید؟
در این کتاب من از زاویه روایتشناسی به زمان نگاه کردهام. زمان یکی از عناصر مهم و بنیادین روایت محسوب میشود که به سه بخش کلان تقسیم میشود، اولی بحث نظم است که من آن را به چینش ترجمه کردم، دومیمدت است که من آن را به دیرش ترجمه کردم و سومین بسامد است که در کتاب با عنوان شمارش آمده است. موضوع دیرش، موضوع اصلی کتاب است، که به طول، کشیدگی، سرعت و مدت مربوط میشود. روایت با زیرگونههای اصلی دیرش یعنی حذف، تلخیص، صحنه و درنگ به تنظیم تندی و کندی یا بلندی و کوتاهی زمان روایی نسبت به زمان داستانی میپردازد. در آینده، دو کتاب دیگر در موضوع چینش زمانی و بسامد و یا شمارش نیز منتشر خواهم کرد. در کتاب حاضر اصولاً ما زمان پرشی را مورد مطالعه قرار دادیم و زمان کلونوژیک مورد توجه نیست. همانطور که میدانید، زمان خطی و داستانی با زمان روایت متفاوت است و هر جا که زمان روایت از زمان داستانی تبعیت نکند، زمان پرشی رخ داده است.
درباره تفاوت زمان داستانی و روایی بیشتر توضیح دهید.
زمان داستان به طول زمان خطیایی میگویند که بازه زمانی اثر را میشناساند، مثلاً در یک کتاب، ۲۰ سال از زندگی یک شخصیت را میبینیم اما الزاماً نه به صورت خطی و کامل، بلکه بخشهایی از این بازه زمانی در روایت به صورت پراکنده مطرح میشود، مثلاً سنت هومر در داستاننویسی اینگونه بود که از وسط داستان شروع میکرد، بعضی روایتگریها مثل فیلم «گاندی» از آخر داستان شروع میکنند. پس این بازی کردن با زمان خطی یعنی گذر کردن، عدول کردن، تخطی کردن از زمان خطی، زمان پرشی نام دارد و درست در همین جاست که دست روایتپرداز باز است تا به آرزوی دیرینه انسان برسد که بازی با زمان است و به این شکل فرار از زمان خطی امکانپذیر میشود. پس ما در روایت از زمان داستانی تخطی میکنیم، داستان همان چیزی است که اتفاق افتاده اما روایت نحوه و در واقع مدل حکایت کردن ما از اتفاق و داستان است. دراین میان دیرش به معنای طول مدت است، یعنی شما طول مدت ۲۰ سال زندگی شخصیت را در ۲ساعت روایت میکنید، این کار بسیار بزرگ و سخت است اما چون از دیرباز به آن عادت داریم به چشممان نمیآید و این مسئله که در این تبدیل چه اتفاقاتی میافتد را من در کتاب «دیرش روایی» توضیح دادم. اینکه چه چیزهایی باید حذف و چه چیزایی باید به گفتگو تبدیل شود و یا اینکه در کجا مکث یا درنگ داشته باشیم، اینها همه مباحث تخصصیای هستند که در کتاب آوردهام.
چه فقدانی در حوزه روایتگری ایرانی دیدید، که انگیزه این پژوهش شد؟
در ابتدا دیرش را در روایتهای ایرانی مقداری بررسی کردم و متوجه شدم که ما در روایتهای ایرانی خیلی از این فرصت و امکان که روایتشناسی به ما میدهد استفاده نمیکنیم. یعنی عمدتاً یا از این بازیهای زمانی خیلی استفاده نمیکنیم و یا استفادههای ناشیانهای داریم و اگر در این حوزه، کتاب تخصصی داشته باشیم، مولفان ما میتوانند از این فرصتهایی که روایتپردازی در اختیار آنها قرار میدهد، استفاده کنند و مطمئناً در خلق آثارشان موثر است و در این حوزه ارتقا پیدا خواهند کرد. موضوع کتاب یکی از آن سه حالت است و کتابهایی با موضوع چینش و شمارش را هم در ادامه چاپ خواهم کرد. با این سه کتاب ما به سه امکان روایی که به آن نیاز داریم مسلط خواهیم شد. در سایر نقاط دنیا اصولاً این سه مبحث در یک کتاب آورده شده اما من سعی کردم در این مبحث جزئینگرتر باشم و به صورت تخصصی هر کتاب را به یکی از این مباحث اختصاص دادهام.
بسیار عالی، آیا کاربست نظریهای این کتاب در بستار تعریف ژار ژنت از زمان است؟
بله، بستار اصلی برگرفته از نظریات ژرار ژنت در حوزه زمان روایی است، اما در ادامه از ژنت عبور و عدول کردم و مباحث فیلسوفان دیگر مانندهانری برگسون و باشلار را نیز مطرح کردهام و به بحث کشیدهام. برگسون و باشلار دو فیلسوفی هستند که هر کدام نگاه و رویکرد مختلفی به زمان دارند برگسون به توالی زمانی اعتقاد دارد اما باشلار به لحظات زمانی اعتقاد دارد. از نظرهانری برگسون هر زمانی در واقع حامل زمانهای پیش از خود است و استمراری است که گذشته را به صورت همزمان در خود دارد، اما از نظر باشلار اینطور نیست یعنی یک لحظه میتواند به خودی خود یک خلق تازه باشد و هیچ ربطی به گذشته نداشته باشد، که البته بعدتر از آن هم ژیل دلوز وارد میشود و نظریات برگسون را در هنر و سینما در باب زمان مطرح میکند. این بحثهایی که من در فصل آخر کتاب دارم، ژنتی نیستند. به همین خاطر اسم ژنت را در عنوان کتاب نیاوردم. در کتاب «بیشمتنیت» که امسال چاپ کردم، رویکرد ژنت بیشتر دیده میشود. در این کتاب سعی کردم ژنت را به مخاطب ایرانی معرفی کنم و در فصل آخر پیشنهاد و نظر خود را دادم که میتوانیم بیشمتنیت تازهای میتوانیم داشته باشیم.
نظرتان درباره اینکه عمده پژوهشگران ایرانی بیشترین دادههای خود را در مبحث زمان با نظریات ژنت تطبیق میدهند، چیست؟
پژوهشگران ایرانی هنوز با عمق کاری که ژنت در مبحث روایت کرد، آشنا نیستند. در شناخت این نظریهپرداز دو الی سه کتاب ترجمه شده، اما اینکه واقعاً شناخته شده باشد، خیر. در ایران به این شکل است که در هر دورهای یک نظریهپرداز روی بورس است و همه به دنبال او میروند و ژنتی میشوند و یا بارتی و کریستیوایی! در صورتی که ساحت عمیق این نظریهپردازان را متاسفانه خوب درک نمیکنند. در کتاب «دیرش روایی» من با توجه به زمان ۲۰ سالهای که از نظریات ژنت گذشته بود، از آن عدول کردم و نظریات دیگر را هم در کتاب داریم.
آیا در کتاب، جمع بندی شما را از جمع این آراء و نظریهها در مبحث دیرش روایی میبینیم؟
در واقع بیشتر از آنکه تالیف باشد، ترکیب تازهای از مجموع این نظریات را ارائه دادهام و سعی کردم اپوزیسیون تازهای را مطرح کنم تا این حوزه غنیتر شود و تنها در حد روایتشناسی ژنتی باقی نماند. ژنت یکی از شاخههای روایتشناسی در جهان است، برگسون از دیگر نظریهپردازان است که دیگران خیلی با او کار نداشتند، قصد من ایجاد کمپوزیسیون جدیدی از همه این مباحث بود که در یکجا جمع شود. علاوه بر این در پایان کتاب یکی از رمانهای ایرانی به نام «تنگسیر» نوشته صادق چوبک را با این نگاه نقد کردم تا ببینم چگونه میتوان روی یک رمان ایرانی این پیکره مطالعاتی را پیاده کرد. بنده به غیر ار این کتاب، چندین مقاله با همین رویکرد نوشتم چرا که این فقدان را در روایتپردازی ایرانی در فیلمها و داستانها دیده بودم.
این کتاب بیشتر برای رماننویسان مفید است و یا فیلمنامهنویسان؟ و یا هر دو؟
هر دوی این گروهها به اضافه منتقدان. یعنی هم برای منتقدان و هم برای مولفانی در حوزههای ادبیات و هنر با روایت سروکار دارند.
در پایان به ارزیابی خود از جایزه ادبی جلال بپردازید و بگوئید این جایزه چگونه میتواند به رشد فرهنگی و ادبی ایران بیآنجامد؟
متاسفانه جایزه ادبی جلال به نقد توجه کافی ندارد. در صورتی که ما به همان اندازه که به خلق توجه داریم باید به نقد هم توجه کنیم. شما میبینید که در جایزه جلال گرایشها و قالبهای مختلفی در حوزه ادبیات وجود دارند، مانند داستان بلند و کوتاه و… اما در نقد تنها یک گرایش است که به آن نیز توجه کافی نشده است. به نظر من یکی از مشکلات جامعه ما، بیتوجهی به نقد در همه ساحتهاست. نقد سیاسی، اجتماعی، ادبی و هنری و این مسئله در جایزه جلال نیز نمایان است. ما باید نقد را جدیتر بگیریم. چون اگر نقد نباشد ساحت خلق هم ناقص میماند. اگر اروپا ادبیات خوبی دارد همه اینها را مرهون کسانی امثال ژنت است. ما باید روی نقد در هر ساحتی سرمایهگذاری کنیم نه اینکه آن را در حاشیه کارها قرار دهیم. نقد باید پیشگام و پیشرو کارهای هنری و ادبی باشد تا بتواند برای خالقان و مولفان راه را باز کند. متاسفانه در جامعه ما کلاً گفتمان نقد ضعیف است، به این دلیل که ما هنوز رابطه بین نقد و خلق را درک نکردهایم و به نقد توجه نداریم در صورتی که نقد خوب منجر به خلق خوب خواهد شد. گسست میان نقد و خلق در جامعه ما مانند باقی گسستهای است که در جامعه وجود دارد. باید شکافهایی که بین صنعت و دانشگاه و در اینجا بین نقد و خلق وجود دارد را باید پر کرد تا بتوانیم یک جامعه منسجم و پیشرو از نظر فرهنگی داشته باشیم.
خراسان شمالی- حمید خسروی، نویسنده بجنوردی گفت: کتاب «ایدهپردازی در عصر هوش مصنوعی» به همت انتشارات زبان علم در بجنورد چاپ و روانه بازار کتاب شد.
حمید خسروی در گفتوگو با خبرنگار
خبرگزاری کتاب ایران(
ایبنا)در بجنورد بیان کرد: هوش مصنوعی محیط اطراف ما را متحول میکند و این امری حیاتی است که همه باید از این فناوری آگاه باشند و آن را بپذیرند.
وی مطرح کرد: ایدهپردازی همیشه یکی از چالشهای اساسی و مهم برای تمامیعلاقهمندان به موفقیت در هر حوزه کاری است؛ با این حال در عصر هوش مصنوعی، ایده و ایدهپردازی وارد یک مسیر رشد شده و فرصتهای شگرفی را برای همه فراهم کرده که میتواند به تحول در بسیاری از حوزهها منجر شود.
خسروی افزود: در این عصر، از «حرف» تا «عمل»، فرایند تبدیل ایدهها به واقعیتها به سرعت تغییر کرده است.
خسروی تصریح کرد: هوش مصنوعی به عنوان ابزاری برای تقویت تفکر خلاقانه و استراتژیک در ایدهپردازی محسوب میشود.
وی تاکید کرد: با استفاده از یادگیری ماشینی و الگوریتمهای پردازش زبان طبیعی، هوش مصنوعی میتواند در خلق ایدههای نوآورانه، تحلیل دادهها و پیشبینی روندها کمک کند.
خسروی گفت: این کتاب در قطع جیبی در ۹۴ صفحه و به صورت دو رنگ در زمستان سال جاری به چاپ رسیده است.